-
تولد
سهشنبه 21 فروردینماه سال 1386 00:49
دوست خوبم !!!! تولدت مبارک .
-
.......................................
یکشنبه 19 فروردینماه سال 1386 00:03
یه عالمه برات نوشتم اما همش حذف شد انگار اصلا قرار نیست حرف های دل من به گوش تو برسد . باشه . اشکالی نداره . خدایا هر طور تو می خوای . من واقعا تسلیمم .
-
تصمیم
جمعه 17 فروردینماه سال 1386 23:54
امروز یه کاری کردم که خودم هم نمی دونم درست بود یا نه ؟ خدایا کمکم کن
-
آخ کودکم ....
دوشنبه 13 فروردینماه سال 1386 19:16
چه می توان کرد جدال اندیشه و احساس را آن گاه که راه احساس و اندیشه ات فرسنگ ها از هم دورند . چه می توان گفت به کودک سرکشی که با دیدن یک مغازه بستنی فروشی تعطیل پا می کوبد و خواسته اش را طلب می کند و با گرانترین و زیباترین اسباب بازیهای دنیا هم نمی توان خواسته دل او را اجابت کرد . آخ کودکم !!! چه نشسته ای و به چه امید...
-
گفتم بمان ! نماند . . .
شنبه 11 فروردینماه سال 1386 11:56
التماست نمی کنم هرگز گمان نکن که این واژه را در وادی آوازهای من خواهی شنید تنها می نویسم بیا بیا و لحظه یی کنار فانوس نفس های من آرام بگیر نگاه کن ساعت از سکوت ترانه هم گذشته است اگرنگاه گمانم به راه آمدنت نبود ساعتی پیش این انتظار شبانه را به خلوت ناب خواب های تو می سپردم حال هم به چراغ همین کوچه ی کوتاه مان قسم بارش...
-
چرا ؟؟؟؟
جمعه 10 فروردینماه سال 1386 00:23
یادداشت اول : خدایا امروز هم راه صداقت رو در پیش گرفتم . صادقانه همه چیز رو گفتم نه به خاطر اون بلکه به خاطر خودم و درخواستی که همیشه ازت دارم . نمی دونم کارم درست بود یا نه ؟؟؟؟!!!! یادداشت دوم : امروز برای جمع کردن خرده های دلت تمام تلاشم را کردم . خدایا کمکش کن . برات آرزوی خوشبختی دارم دوست مغرورم . یادداشت سوم :...
-
رسم زمونه
پنجشنبه 9 فروردینماه سال 1386 01:02
یادداشت اول : این چه رسمیه یکی رو که دوست داری دوستت نداره و یکی که دوستت داره تو دوستش نداری .!!!!!!!! یادداشت دوم : خدایا همیشه ازت خواستم که فرصتی برام پیش نیاد که ناخواسته دل کسی رو بشکنم . کمکم کن . یادداشت سوم : زندگی تراژدی است برای آن کسی که احساس می کند و کمدی است برای آنکه می اندیشد . (ژان دلابرویر)
-
شبیخون زمان
دوشنبه 6 فروردینماه سال 1386 00:24
وقتی ایمیل های قدیمی رو می خونم دلم صد برابر تنگ می شه . دلم می خواد زار زار گریه کنم . دلم می خواست اینجا بودی تا حرف های دلم را برایت می گفتم اما افسوس که تو از درک محبت من فرسنگ ها فاصله داری : بودای من ! به شکوه آنچه بازیچه نیست بیندیش . من خوب آگاهم که زندگی یکسر بازی صحنه است .من خوب می دانم . اما بدان که همه کس...
-
بهار
چهارشنبه 1 فروردینماه سال 1386 01:59
چند روزی blogsky نبود کلی غصه خوردم . اما خوشجالم که باز درست شد . چه خوش است در فراقی ، همه عمر صبر کردن به امید آنکه روزی ، به کف اوفـتـد وصــالی .... یک سال پر از پستی و بلندی برای من گذشت . سالی سرشار از اتفاقات خوب و بد که هر کدام برای من کولی باری از تجربه به جای گذاشت . امید به آینده دارم و فکر می کنم امسال...
-
بساط عشق
جمعه 18 اسفندماه سال 1385 23:40
گاهی بساط عشق خودش جور می شود گاهی به صد مقدمه ناجور می شود گاهی وقتها اینقدر دلگیر می شی از همه چیز و همه کس که نمی تونی حتی خودت بفهمی واقعا از چی دلت گرفته؟ دلم گرفته . دلتنگم ....... برای تمام این سالهای نبودنت برای تمام نبودنت تمام نبودنت! به دلم رجوع می کنم از آنهمه عشقی که روزگاری به تو داشتم چه مانده؟ حسرت و...
-
تندیس
دوشنبه 14 اسفندماه سال 1385 23:51
سنگی که طاقت ضربات تیشه رو نداره هرگز تندیسی زیبا نمی شه . فقط یه بار فرصت داری تا از وجودت تندیس بسازی پس از زخم تیشه نترس
-
دنیا
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1385 22:58
یادداشت اول : توی این دنیا به کسی دل نبند چون این دنیا اینقدر کوچیکه که دو تا دل کنار هم جا نمی شن ....... ولی اگه دل بستی هیچوقت ازش جدا نشو چون این دنیا اونقدر بزرگه دیگه هیچوقت پیداش نمی کنی .
-
ضعف
شنبه 12 اسفندماه سال 1385 22:54
خیلی ضعیف شدم . نمی تونم زیاد بیدار بمونم و. خدایا خودت کمکم کن تا به اهدافم برسم .
-
خسته
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1385 18:43
یادداشت اول : خسته ام . دلم هم گرفته ..... خدایا امشب باز یه عالمه غر غر دارم . منو می بخشی ؟؟؟؟؟؟؟؟
-
فراموش ...
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1385 22:05
یادداشت اول : عجب حکایتی است که فراموش شدگان هیچ گاه فراموش کنندگان را فراموش نمی کنند . یادداشت دوم: دارم می رم تهران امشب . در و دیوار این شهر یاد تو را در وجودم بیشتر می کنه
-
تولد
یکشنبه 29 بهمنماه سال 1385 22:38
عجب داستانی است . تولد و مرگ . یکی با هلهله و شادی و دیگری با غم و ناراحتی . بالاخره بعد از ۸ ماه انتظار ایلیای ما هم ساعت ۴بامداد ۲۸ بهمن سال ۱۳۸۵به دنیا آمد . ایلیا : فرزند علی فرزند عبدالخلیل فرزند علی فرزند حسین و .. . این داستان ادامه دارد ............ برادر عزیزم پدر شدنت بر تو مبارک . ص. عزیز مادر شدنت مبارک ....
-
دلتنگی
جمعه 27 بهمنماه سال 1385 23:55
امروز بیشتر از همیشه برایت دلتنگم .داشتم ایمیل های قدیمی رو می خوندم . دلم خیلی گرفت . چی می شد اگه ............
-
خدایا ...........
یکشنبه 22 بهمنماه سال 1385 12:55
یادداشت اول : حالم زیاد خوب نیست . دوست ندارم مدیون باشم . می خواستم توی پروژه جبران کنم اما اگه پروژه رو نگیرم واقعا نمی دونم چه طور باید جبران کنم .؟؟؟؟؟؟ حسابی اعصابم خرده ؟ یادداشت دوم : خدایا کمکم کن که خدایی نکرده نا خواسته و یا نا آگاهانه کسی رو ار خودم ناراحت نکنم . خدایا دلم خیلی گرفته . نمی دونم چی درسته و...
-
دلواپسی
شنبه 21 بهمنماه سال 1385 00:25
یادداشت اول : از چهارشنبه تهران بودم . راست و دروغش پای خودت . من کار خودم رو کردم . یادداشت دوم : برای آنکه نفهمد که می فهمم ، خودم را به نفهمی زدم. دلم ، از میان ردیفها ی موسیقی ، فقط شور می زند.
-
زخم
یکشنبه 15 بهمنماه سال 1385 00:16
یادداشت اول : گاه زخمی که به پا داشته ام .... زیرو بم های زمین را به من آموخته است
-
سفر
جمعه 13 بهمنماه سال 1385 15:45
یادداشت اول : بعد از یه سفر ۵ روزه سپری کردن روز با خانواده لذت مضاعفی داره . یادداشت دوم : بیش از حد بدبین بودم . خدا رو شکر که خیلی خوش گذشت . یادداشت سوم : برای هر دو تون آرزوی خوشبختی دارم . خدایا خودت کمکشون کن . هر دوی اونها لیاقت خوشبختی رو دارن . یادداشت چهارم : دوستان جدیدی پیدا کردم من عاشق معاشرت با آدم های...
-
عادت
شنبه 7 بهمنماه سال 1385 23:04
یادداشت اول: همیشه بهترین راه را برای پیمودن می بینیم ، اما فقط راهی را می پیماییم که به آن عادت کرده ایم . پائلو کوئلیو یادداشت دوم: فردا ساعت ۷ راهی سفر می شم . نمی دونم چی می شه اما امیدوارم عکس العمل ها اونقدر ها هم که فکر می کنم شدید نباشه . خدایا اگر قراره نرم .................. یادداشت سوم : امروز روز ششم بی...
-
آسوده بخواب ......
سهشنبه 3 بهمنماه سال 1385 22:18
به نقل قول از یه بوس کوچولو اما درست حرف دل من : دوستت دارم! نه آنچنان که " می باید " و " ملزوم " و " مرسوم " است ، نه ! نه آنگونه که فرهادی از برای "وصل" شیرینی تیشه بر قلب بیستون زد ! نه آنطور که مجنونی ، عاشقی دلباخته ، طوق بندگی بر گردن نهاد و در نهایت رویای حجله ی لیلا،رهسپار ره مجانین اش کرد ... نه ! دوستت دارم...
-
عشق مردانه
دوشنبه 2 بهمنماه سال 1385 21:57
گفت: عشق مردانه چیست؟ گفتم : آتشی ، که... به چند قطره آب، خاموش می شود
-
تهمت
یکشنبه 1 بهمنماه سال 1385 21:29
به چه چیزهایی متهم شدم !!!!!! دروغ - بد اخلاقی - غرور - سر کار گذاشتن یا به قول تو پیچوندن ........ اشکالی نداره هنوز من رو نمی شناسی . مطمئن هستم که یه روز به خاطر این حرف ها ازم عذر خواهی می کنی .
-
روزمره ....
جمعه 29 دیماه سال 1385 00:48
یادداشت اول : چهارشنبه تهران ماموریت بودم . سعی کردم توی جلسه توجه ناظر رو جلب کنم . آدم به درد بخوریه .الان نزدیک ۳۰ ساله داره توی زمینه نرم افزار کار می کنه . آدم با سوادیه . یادداشت دوم : داداشم با خانمش از اهواز اومده هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا. یادداشت سوم : گاهی ما آدم ها حواسمون...
-
توازن
سهشنبه 26 دیماه سال 1385 21:47
یاداشت اول : از دست دادن گاهی نتیجه تلاش بیش از حد برای نگه داشتن است. چطور نگه داریم بدون ترس از دست دادن؟ یادداشت دوم: به توازن فکر می کنم و به کفه های نامتعادلی که در برابر هم می لغزند. به حرکت فکر می کنم و به زوال و به بلورهایی که در لحظه تکامل خود متلاشی می شوند. به دیدن فکر می کنم و به شفافیت و به لکه های روی...
-
شیطنت
سهشنبه 26 دیماه سال 1385 00:37
از این که دیشب باعث ناراحتیش شدم کلی ناراحت شدم الهی بمیرم بچه سرش درد گرفته بود. گاهی نمی تونم شیطنتم رو کنترل کنم . هنوز برگ نرفته درخت لاغر شد! دل گیاه چه زود تنگ می شود!!!
-
دوستی
دوشنبه 25 دیماه سال 1385 18:51
..... مدعیان رفاقت بسیارند . تا پای آزمایش در میان نباشد هر کسی از راه رسیده و نرسیده، مدعی عشق است . رفاقت را باید با صداقت آزمود و صداقت را می شود از ته نگاههای یک انسان فهمید . چشمها همه چیز را لو می دهند حتی عشقی را که در دلت پنهان کرده ای . دوستی یک معامله نیست و این همان حقیقتی است که از یادها رفته است کسانی...
-
تقدیر
چهارشنبه 6 دیماه سال 1385 01:20
تقدیر کلمه ای که گاهی ما آدم ها برای فرار از اون کمک می گیریم . فرار ار هر چیزی جتی گاهی فرار از خودمون . قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود ور نه هیچ از دل بی رحم تو تقصیر نبود من دیوانه چو زلف تو رها می کردم هیچ لایق ترم از حلقه زنجیر نبود